نت بانو
پرسید: چگونه پروانه ساخته میشود؟ پاسخ داد: باید انقدر عاشق پرواز باشی که حاضر شوی از کرم ابریشم بودن چشم بپوشی. منبع: امید برای گلها
|
روزی سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد، شخصی نشست و ساعتها تقلای پروانه برای بیرون آمدن از سوراخ کوچک پیله را تماشا کرد. ناگهان تقلای پروانه متوقف شد و به نظر رسید که خسته شده و دیگر نمیتواند به تلاشش ادامه دهد. آن شخص خواست به پروانه کمک کند و با یک قیچی سوراخ پیله را گشاد کرد.
پروانه به راحتی از پیله خارج شد؛ اما جثهاش ضعیف و بالهایش چروکیده بودند. آن شخص به تماشای پروانه ادامه داد. او انتظار داشت پر پروانه گسترده و مستحکم شود و پرواز کند؛ اما نه تنها چنین نشد و برعکس، پروانه ناچار شد همه عمر را روی زمین بخزد و هرگز نتوانست پرواز کند. آن شخص مهربان نفهمید که محدودیت پیله و تقلا برای خارج شدن از سوراخ ریز آن را خدا برای پروانه قرار داده بود تا به آن وسیله مایعی از بدنش ترشح شود و پس از خروج از پیله به او امکان پرواز دهد. گاهی اوقات در زندگی فقط به تقلا نیاز داریم. اگر خداوند مقرر میکرد بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم فلج میشدیم؛ به اندازه کافی قوی نمیشدیم و هرگز نمیتوانستیم پرواز کنیم. وبلاگ عاشقانهها [ سه شنبه 94/3/19 ] [ 11:31 عصر ] [ جویبار ]
[ نظرات () ]
یک فنجان چای قند پهلو، قندان لبریز از قند لبخند. ..لحظهی پرواز فرشتهها....صدای اذان منارهها...روزهات قبول مادر دوست داشتنیام. [ سه شنبه 94/2/29 ] [ 9:7 عصر ] [ جویبار ]
[ نظرات () ]
دل من به دنبالت کاسه آبی شد و ریخت کی شود پیش قدم هابت اسفند شوم
[ سه شنبه 94/2/1 ] [ 10:7 عصر ] [ جویبار ]
[ نظرات () ]
سارا دختری معمولی و امروزی و اهل کرج است، میگفت شنیدم که اگر کسی مهریهاش رو ببخشه عذاب قبرش برداشته میشه. به خاطر همین میخوام مهریهام رو ببخشم. درحالی که همسرش سابقه اعتیاد داره و یه دختر هم داره... بالاخره نتونستم راضیش کنم این کارو نکنه1...
1. پیله نوشت: اسامی ذکر شده در این وبلاگ واقعی نیست. پیله نوشت: برداشت آزاد زیادی میشه از این کار داشت شما چه برداشتی دارید؟ [ شنبه 94/1/29 ] [ 11:49 عصر ] [ جویبار ]
[ نظرات () ]
هما، زنی که مثل خیلی از زنهای دیگه پستی بلندیای زیادی را پشت سر گذاشته بود، میگفت: با همسرم که ازدواج کرده بودیم وقتی بیرون میرفتیم مدام نگاه همسرم به اطراف بود (دیگه میدونید یعنی چی)، خیلی برام آزاردهنده بود، اوایل وانمود میکردم که متوجه نمیشم؛ اگرچه خیلی تابلو نگاه میکرد. اما بعدش یه چیزی رو بهونه میکردم و یه دعوای حسابی داشتیم. بعد از مدتی، منم مثل اون خانمها رو برانداز میکردم. مدتی بعد، زل میزدم تو چشماش البته هرزگاهی..این سیر صعودی ما، ببخشید درواقع نزولی ما ادامه داشت تا اینکه یه روز که تو تنهایی خودم ناراحت بودم و گریه میکردم به خودم گفتم: تو که اینقدر همسرتو دوس داری و از توجهش به غیر و بدتر، از توجه نامشروعش به غیر دلت خونه و آزرده میشی، چطور خودت از توجه به غیر خجالت نمی کشی! تو محبوب و معشوق خدایی با این عظمت و جمال هستی اما اونو نادیده میگیری و همش توجه به غیر داری اما او صبورانه نظاره میکنه. ببین ببین چقدر سخته کسی رو دوست داشته باشی و اونم ادعای دوست داشتن بکنه اما توجهش به محبوبش نباشه اونم درحالی که درکنارش هست..... جویبار نوشت: برداشت آزاد هما از یه اتفاق زندگیش [ یکشنبه 94/1/16 ] [ 10:26 عصر ] [ جویبار ]
[ نظرات () ]
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : PIcHaK.NeT ] |